Web Analytics Made Easy - Statcounter

“پیروزی” واژه‌ای غریبه با ماشین‌سازی قعر جدولی است و به نظر نمی‌رسد شاگردان اخباری این فصل روز خوش ببینند. آن‌ها سرانجام در حال قربانی شدن در راه تفکرات زنوزی و به موفقیت رسیدن تراکتور هستند.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

ماشین‌سازی در اولین دیدار هفته یازدهم لیگ برتر فوتبال، برابر مس رفسنجان تن به شکست یک بر صفر داد تا با کسب هفتمین شکست فصل، هنوز در حسرت پیروزی باقی بماند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ماشین‌سازی کارش را با بیاتلو آغاز کرد و اکنون هدایت این تیم بر عهده سعید اخباری است. آن‌ها با ۴ تساوی و ۷ شکست در رده آخر جدول ۱۶ تیمی لیگ بیستم قرار دارند و با نساجی رده چهاردهمی ۵ امتیاز اختلاف دارند.

سبزپوشان ماشین‌سازی جدیدترین قربانی تراکتور برای رسیدن به هدف‌هایشان هستند. محمدرضا زنوزی پیش از خرید تراکتور، مالکیت این تیم را که همان “گسترش فولاد” بود بر عهده داشت و توانست با خرید امتیاز یک تیم به لیگ برتر بیاید اما از زمانی که مالک متمول آن‌ها تصمیم به خرید تراکتور و محبوب شدن در تمام تبریز گرفت، باید حدس می‌زدیم که ماشین‌سازی فدای اهداف بزرگ تراکتور و زنوزی می‌شود؛ تیمی که شاید برای تراکتور مانند برادر کوچک‌تر بود اما رسیدگی نکردن به آن باعث شد حالا سبزپوشان در حال طرد شدن از لیگ برتر باشند. تیمی که فصل پیش با رسول خطیبی نتایج خوبی گرفت و حتی یک برهه تراکتور را در جدول رده‌بندی پشت سر گذاشت، خیلی زود به سراشیبی رسید.

فروش ستاره‌های فصل‌های قبل یعنی حامد لک، محمد قادری، محمد خرم‌الحسینی و حتی احمد موسوی و سپردن یک تیم جوان به یک مربی بی‌تجربه در لیگ برتر یعنی وحید بیاتلو نشان داد که چرخ‌های این فصل ماشین‌سازی پنچر است و موتورش قرار نیست خیلی خوب کار کند. حاشیه‌های مربوط به مالکیت مشترک این باشگاه و تراکتور سبب شد که حتی زنوزی به صورت نمایشی هم که شده، ماشین‌سازی را به شخص دیگری بسپارد اما هنوز هم تمام فکر و ذکر این تیم صاف کردن جاده برای موفقیت تراکتور است و از مربی گرفته تا مالک مثلا جدید، تمام حرف‌شان تعریف از زنوزی است.

قطعا عهده‌دار بودن باشگاهی مثل تراکتور دردسرها و حواشی مختلفی را در پی دارد و مدیر یا مالک این باشگاه وقت ندارد به قول معروف سرش را بخاراند، چه برسد به این که یک باشگاه لیگ برتری دیگر داشته باشد. البته ماجرا برای زنوزی فرق می‌کند و او هر کسی و هر چیزی را فدا می‌کند تا تراکتور موفق شود و بتواند مرد محبوب اول تبریز شود اما احتمالا آقای مالک، مشاوران خوبی ندارد که نه تنها نتوانسته تراکتور را به آن چه می‌خواهد برساند بلکه تیم با سابقه‌ای چون ماشین‌سازی را نیز نابود کرده است.

باید دید سرانجام این فصل ماشین‌سازی به سقوط ختم می‌شود یا نه اما هر اتفاقی برای سبزپوشان تبریز بیفتد، مقصر اصلی آن محمدرضا زنوزی خواهد بود.

 

منبع: پارس فوتبال

کلیدواژه: لیگ برتر ماشین سازی تراکتور تراکتور لیگ برتر ماشین سازی ماشین سازی لیگ برتر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت parsfootball.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس فوتبال» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۳۳۴۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

کد خبر 849327 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • فولاد 0-2 تراکتور؛ سقوط آزاد!
  • برتری تراکتور و هوادار در نیمه اول/ صنعت نفت جان گرفت
  • ملاقات زنوزی با امام جمعه تبریز؛ گل محمدی تعهدنامه ای که نکونام امضا کرد را امضا نکرد!
  • نجات راه‌سازی با اقدام به‌موقع دستگاه قضا
  • شگفتی‌سازی نوشاد عالمیان با پیروزی مقابل نفر چهارم رنکینگ جهان
  • دیدار میانه جدولی‌ها برنده نداشت + خلاصه بازی
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم
  • این آخرین شانس قهرمانی تراکتور است
  • پرسپولیس مراقب شوت‌های باقری باشد!
  • قدردانی از معلمان روستای ژان شهرستان دورود+گزارش